به نام کس بی کسان

وقتی از شبهایم برایت نوشتم آسمان تهی بود ٬ تهی از ستاره ٬ تهی از

 

 عشق ٬ تهی از تو ٬ از من .

تمام پنچره ها گم شده بودند ٬ غریب بودند به اندازه طلوع بر سر دیوار

 

 شب ٬ بیگانه بودند به اندازه لبخند بر روی لبهایم و تو بی ریا بودی

 

 مثل غروب و بی صدا رفتی همانند شبنم از سر گلبرگهای شقایق